
عدالت؛ آخرین سفارش امام علی علیه السلام
تا کنون کتب گوناگونی درباره حضرت امیرالمؤمین علی (ع) به رشته تألیف در آمده است، با این اوصاف به نظر شما کدام بخش از زندگی یا سلوک ایشان مورد غفلت و کم توجهی واقع شده است؟
در کل به تاریخ زندگی ائمه معصومین (ع) بسیار پرداخته شده است، اما نکته ای که مورد غفلت قرار گرفته، شناساندن زیست فکری امام علی (ع) و فرزندانش است؛ مسأله ای است که ما از آن به عنوان مکتب اهل بیت یاد می کنیم. در اینجا لازم است یک حدیث بسیار مهم را از حضرت علی (ع) نقل کنم. مهم بودن این حدیث بدان جهت است که در آخرین لحظات عمر حضرت (یعنی پس از ضربت خوردن) از ایشان صادر شده است و پس از نقل آن، حضرت از دنیا رفته اند.
راوی این حدیث اصبغ ابن نباته از اصحاب و شاگردان خاص مولای متقیّان است (روایت عهدنامه امیرالمؤمنین به مالک اشتر از آثار ارزشمند اصبغ است) و البته خود نقل حدیث هم داستان جالبی دارد که شرحش خالی از فایده نیست. ابن نباته می گوید: هنگامی که امیرالمؤمنان علیه السلام ضربت به فرق مبارکش فرود آمد و به شهادتش انجامید.
با جمعی می رفتیم دیدم صدای گریه و ناله از خانه علی (ع) می آید ما هم نشستیم و گریه می کردیم امام حسن (ع) از خانه بیرون آمد فرمود: چه خبر است؟ گفتیم می خواهیم مولا را ملاقات کنیم. فرمود: پدرم در حالتی نیست که با شما ملاقات کند بروید. امام حسن (ع) رفتند داخل منزل، همه هم رفتند اما من نرفتم و شروع کردم به گریه کردن.
امام دوباره بیرون آمد و به من فرمود: ای اصبغ! آیا سخن مرا درباره پیام امیرالمؤمنین نشنیدی؟ گفتم: چرا. ولی دوست داشتم بهاو بنگرم و حدیثی از او بشنوم، پس برای من اجازه ای بخواهید، مگر به واسطه ی شما به دیدن حضرت مشرف شوم.
تا این جا از داستان نقل حدیث درس بزرگی را باید بگیریم؛ درس ولایت و استقامت. یعنی باید به در خانه ی علی(ع) و اولاد علی چسبید و جدا نشد و اگر هم از جانب آن بزرگواران اعتنایی به ما نشد، نباید مأیوس شویم، اگر سماجت کردیم بالأخره در را به روی ما باز خواهند کرد. به اصبغ گفتند برو اما گفت تا زمانی که مولایم را نبینم نخواهم رفت. امام حسن (ع) قضیه را به امام علی (ع) گفت. حضرت فرمودند: که اصبغ از ماست و نمی تواند برود. به او بگوئید بیاید. بالأخره اصبغ به خانه امیرالمؤمنین رفت و حضرت را در بستر بیماری ملاقات کرد و گریه سر داد که حضرت فرمود: اصبغ گریه نکن من در حال دیدن بهشت هستم.
اصبغ گفت من برای از دست دادن شما گریه می کنم. یعنی گریه من بیشتر به این خاطر است که از چشمه جوشان علم و معرفت شما محروم خواهم شد. در این حال اصبغ به امام عرض کرد که دوست دارم حدیثی از شما بشنوم که خود شما آن را از رسول خدا شنیده اید. حضرت فرمود که بنشین و گمان نکنم از فردا دیگر حدیثی از من بشنوی.
ای اصبغ، من به عیادت رسول خدا (ص) رفتم همان گونه که تو اکنون به عیادت من آمده ای، به من فرمود: ای ابالحسن، برو مردم را جمع کن و بالای منبر برو و یک پله پایین تر از جای من بایست و به مردم بگو: ((هشیار باشید، هر که خود را به غیر پدرش منتسب کند لعنت خدا بر او باد و هر کس مزد اجیر خود را ندهد لعنت خدا بر او باد.))
حضرت در ادامه فرمود: من به فرمان رسول الله عمل کردم، مردی از آخر مسجد برخاست و گفت: ای ابالحسن، مقصود شما را نفهمیدیم آن را برای ما شرح بده. من پاسخی ندادم تا به نزد رسول خدا رفته و سخن آن مرد را بازگوکردم. اصبغ گفت: در این جا امیرالمؤمنان علیه السلام دست مرا گرفت و فرمود: ای اصبغ، دست خود را بگشا. دستم را گشودم. حضرت یکی از انگشتان دستم را گرفت و فرمود: ای اصبغ، رسول خدا نیز همین گونه یکی از انگشتان دست مرا گرفت و فرمود: این که گفتم خدا لعنت کند هر کس که خود را به غیر پدرش نسبت دهد الا و انی انا ابوکم، من پدر شما هستم هر کس خودش را به غیر از من نسبت دهد خدا او را لعنت کند، آن گاه فرمود انا و علی ابوا هذه الامه من و علی پدر این امتیم خدا لعنت می کند کسی را که خودش را از ما جدا می کند و سر به بیگانه ها می سپارد، یعنی مبادا به جای این که دنباله رو ما باشید، به جای این که حرف های ما را و معارف ما را منتشر کنید و از ما تبعیت کنید دل به بیگانگان از قبیل فلاسفه و عرفا بدهید و از معارف بشری دم بزنید اگر این طور شد مورد لعنت و نفرین خدا و ملائکه و انبیاء قرار خواهید گرفت چون در این صورت نسبیت را بین خود و پیامبر خدا قطع کرده اید یعنی دیگر پیغمبر و علی پدر شما نیست وقتی از راه علی جدا شوید این نسبیت را قطع کرده اید. النسب مقطوع الا بالایمان و العمل الصالح، اگر فرزندی یا پدر یا مادری از صراط مستقیم اهل بیت (ع) جدا شوند نسبیت بین آنها قطع می شود یعنی دیگر مسئله ابوت و بنوت بین آنها برقرار نیست.
توجه کنید که پیامبر فرمود که ما خودمان را جز به او و امیرالمؤمنین به افراد دیگری منسوب نکنیم که مورد لعن خدا و مقربین قرار خواهیم گرفت، یعنی در اصل پیامبر پدر ماست و نه فرد دیگری.
اما این که گفتم هر کس مزد اجیر را ندهد مورد لعنت خدا و ملائکه و انبیاء واقع می شود الا و انی اجیرکم آگاه باشید که اجیر شما منم باید فردا مزد مرا بدهید، مزد پیغمبر هم چیزی جز محبت و مودت اهل بیت او نیست قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودة فی القربی، محبت هم به لق لق زبان نیست باید تبعیت داشته باشیم حداقل تبعیت اعتقادی ان کان حبک صادقا لا طعته ان المحب لمن یحب مطیع یعنی علامت حب صادق این است که مطیع محبوب باشی.
استناد این روایت و حدیث به چه کسانی یا به چه کتبی است؟
اصبغ بیشتر روایت های تاریخی را نقل کرده است و همین نیز یک رویداد تاریخی است که در همه منابع و کتب اهل سنت و شیعه هم آمده است و خللی در آن نیست. البته اصبغ خود نوشتارهایی دارد و از جمله آن کتاب ((عجایب احکام امیرالمؤمنین)) است که ابراهیم بن هاشم قمی آن را به روایت از او تدوین کرده است و همان طور که قبلاً هم گفتم. روایت عهدنامه حضرت امیر به مالک اشترو روایت و وصیت نامه حضرت به فرزندش محمد بن حنفیه از طریق اصبغ و به تحریر اوست.
ضعف و کمبود کتب پژوهشی یا ترجمه های ساده و روان از علم و روش وسیر و سلوک که اهل بیت علیهم السلام برای جوانان در چیست؟
غفلت از احادیث و همین طور تفاسیر، مهم ترین معضل است. امروزه کم اند کسانی که برای جوانان ترجمه و شرح قرآن یا احادیث را انجام دهند. این همان ارتباط نداشتن با پیغمبر و علی و اولاد علی(ع) است.
پیغمبر و علی (ع) سرچشمه زلال وحی هستند، بنابراین درست نیست که برای کسب معرفت سراغ دیگران برویم. علم همه فلاسفه و عرفا و دانشمندان حتی به اندازه قطره ای از دریای علم اهل بیت نیست.به همین دلیل است که پیامبر لعن کرده کسانی را که سراغ غیر می روند. البته کسی که مزد اجیر را ندهد هم مورد لعن قرار گرفته است.
خدا هم در قرآن فرموده که باید مزد پیغمبر را بدهیم که آن مزد، مودت و دوستی اهل بیت است. پیغمبری که ۲۳ سال تلاش و زحمت کشید تا امت را از گندآب کفر و ضلالت نجات دهد. فقط یک چیز از ما می خواهد؛ محبت اهل بیتش، یعنی محبت علی و فاطمه و اولاد مطهرشان.
اگر دنبال محبت علی رفتیم مزد پیغمبر را داده ایم و اگر نرفتیم مورد لعن رسول خدا هستیم محبت نشانه دارد، عمل نشانه محبت است. کسی که محبت دارد علامتش اطاعت است یعنی باید از نظر اعتقادی به اهل بیت ایمان داشته و مطیع محض باشیم. این مسأله مودت اهل بیت هم مورد بررسی و تبیین قرار نگرفته است باید برای جوانان روشن کرد که مودت اهل بیت چیست.
مهم ترین منابع یا کتبی که به نظر شما برای مطالعه جوانان و شناخت هر چه بیشتر امیرالمؤمنین مناسب است، چه آثاری هستند؟
درباره شیوه رهبری حضرت علی (ع) کتاب ((المراجعات)) علامه سید شرف الدین موسوی کتاب مهمی است که مطالعه آن را به جوانان توصیه می کنم. اما اثر معروف مرحوم مقدس اردبیلی یعنی کتاب ((حدیقة الشیعه)) هم دایرة المعارف کوچک اما جامع و کاملی در فضیلت اهل بیت است. المراجعات با ترجمه روان و مناسب برای جوانان و حدیقة الشیعه با چاپ خوب در بازار موجود است.