منتخبی از کتاب فضائل قرآن
قرآن نور است، نوری است که ازمخزن لایزال ذات منورالنور به بندگان خاص الهی می تابد، به هرکسی که تابید او را منور می کند می رسد به جائی که در اثر اعمال صالح و معاشرت و مجاورت با این منبع نور یعنی قرآن، انوار رحمت رحیمیه ی الهی سراسر وجود این عبد صالح را فرا میگیرد وقتی غرق بحار انوار شد، آن وقت تولدی دوباره پیدا میکند «یخرجهم من الظلمات الی النور» یعنی از رحم کور و کر طبیعت نادان و دنیای ظلمانی بیرون آمده حیات طیبه اش میدهند «من عمل صالحاً من ذکرا وانثی فلنحیینه حیاتاً طیٌبه» مداومت در عمل صالح همراه با اعتصام به حق «ومن یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم» انسان را به حدی از کمال میرساند که:
رسد آدمی به جائی که به جزخدا نبیند بنگر که تاچه حداست مقام آدمیٌت
قرآن سرمایه ی عظیمی است که هرکس به حسب استعداد و ظرفیت خودش میتواند از پرتو آن به سود کلانی برسد.
اگر کسی با قرآن معاشرت کند معاشرت علمی واعتقادی داشته باشد، اگر کسی با قرآن هم نشین شود، با قرآن مأنوس شود، با قرآن شب نشینی کند، مثنوی، اسفار و فتوحات و امثال آن را دور انداخته قرآن را مقتدای خودش قرار دهد، به قرآن کرنش کند و در برابر او سر تعظیم فرود بیاورد و تسلیم مطلق و بی چون وچرای قرآن شود، به قرآن عشق بورزد، هرچه میخواهد از قرآن بخواهد، هرچه قرآن از او میخواهد انجام دهد، در قرآن تفکر و تدبر داشته باشد، ذکر و وردش، طلسم و اسمش و همه چیزش قرآن باشد چنان سرمایه ای نصیب او خواهد شد که «لاعین رأت ولا اذن سمعت و لاخطرعلی قلب بشر» نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب احدی در این عالم خطور کرده است لذا فرمود: «خذ من القرآن ما شئت لما شئت» آن چه بخواهی و برای هرچه بخواهی ازقرآن بخواه. باید با قرآن معاشرت داشت هرچیزی که با قرآن معاشر شد عظمت پیدا میکند، انسان باشد یا حیوان، جماد باشد یا نبات، زمان باشد یا مکان.
ذوالجناح عظمت پیدا کرد چون با قرآن معاشر شد.
ستون حنانه عظمت پیدا کرد چون با قرآن معاشر شد.
غار حرا، سرزمین مکه و مدینه، منی وعرفات و زمزم و صفا همه و همه چون با قرآن معاشر شدند عظمت پیدا کردند.
زمان عظمت پیدا کرد، زمان نزول قرآن که شب قدر و ماه مبارک رمضان باشد، چون با قرآن معاشرت پیدا کرد عظمت پیدا کرد.
باید با قرآن ارتباط صمیمانه برقرارکرد، قرآن کتاب هدایت است «هدی للناس وبینات من الهدی والفرقان»
قرآن سند خاتمیت پیغمبراسلام است «ما کان محمدا با احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین»
قرآن دوای هر دردی و شفای هر بیماری برای مؤمنین است«ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین»
قرآن کتابی است که باگذشت زمان کهنه نخواهد شد، همیشه وهمه جا سخنش سخن روز است، کلامش کلام حکیمانه است، حکمتش حکمت بالنده و پویاست، هیچ عیب و نقصی درآن راه ندارد.
لذا هرجزئی از اجزاء قرآن دارای خواص مخصوص به خودش هست علاوه برخواص مشترک و عامی که دارد.
این خواص شامل حال کسانی میشود که با قرآن ارتباط برقرار کنند، نقطه ی شروع این ارتباط قرائت قرآن است که آثار و فوائد عظیمی برای آن ذکر شده است، قرائت قرآن مقدمه میشود برای شناخت قرآن و درک معانی و مفاهیم آن، ادراک معانی هم مقدمه میشود برای انقیاد و عمل به قرآن، عمل به قرآن هم که همان عبادت با اخلاص است «فاعبدوا الله مخلصین له الدین» مقدمه است برای تکامل وسعادت ابدی وعرفان واقعی و خرق حجب و رسیدن به مقام قرب و این است علت غائی و هدف نهائی از خلقت این عالم که فرمود «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» معرفت که پیدا شد به دنبالش رغبت و شوق موکد به عمل پیدا میشود هر چه معرفت بیشتر بشود شوق انسان به عبادت بیشتر میشود.
اهل تصوف وعرفان التقاطی سخت در اشتباهند که میگویند هرچه معرفت و توجه به خدا بیشتر باشد عبادت از رنگ و آب میافتد و چون واصل شدی عبادت از تو ساقط است زیرا عبادت برای وصول است نه برای واصل اینگونه اباطیل با معارف قرآن تباین کلی دارد وبا اساس اسلام ناسازگار است.
خلاصه باید با قرآن رابطه ی مشروع پیدا کرد نه رابطه ی نامشروع.
تفسیر به رأی کردنها، معانی دل بخواهی برای قرآن درست کردن، توجیهات و تأویلات نابجا و از روی خودسردی برای آیات قرآن کردن و آیات را با آراء و عقاید أئمه ی کفر تطبیق دادن اینها همه رابطه ی نامشروع است با قرآن، که خود قرآن میفرماید «فلیتبوء مقعده من النار» عاقبت سر از جهنم در میآورد، گرچه عرفا و فلاسفه التقاطی معتقد به جهنم قرآنی نیستند اما همین عدم اعتقاد، موجب میشود که جهنم را برای همین منکرین در قعر جهنم عین الیقین کنند «کلما نضجت جلودهم بدلناهم خلقا آخر» هر چه پوست و استخوانش بسوزد و آب شود، پوست واستخوان دیگری برای آنها خلق میشود تا اینکه خوب جهنم را درک کنند و جزای این اباطیل فلسفی وعرفانی را وجدان کنند.
یکی ازسؤالاتی که شب اول قبر از انسان میکنند این است که میپرسند کتاب تو چیست؟
واضح است که کسی میتواند بگوید کتاب من قرآن است که قرآن را قبول داشته و به آن عمل کرده باشد.
کسی که دزد است دزد دین (انکار معاد جسمانی میکند، تحلیل حرام و تحریم حلال میکند) دزد ناموس، دزد آبرو و حیثیت مردم، دزد اعتقادات.
مقام الوهیٌت را تنزل دادن و به ائمه (ع) اطلاق کردن و خدا را جسم دانستن، مقام امام را بالا بردن و در حدٌ الوهیٌت رساندن، اینها دزدان عقاید هستند، چنین کسانی نمیتوانند به نکیرین پاسخ دهند که کتاب من قرآن است، قرآن که کتاب دزدی نیست، کسانی که تصوف را به جای اسلام برگزیدند و آن را در مغزها فرو می کنند نمی توانند به نکیرین پاسخ دهند کتاب من قرآن است، قرآن کتاب مسلمین و قوانین اسلام است نه کتاب تصوف.
آن کسی که منکر حجاب است و میگوید:
بفرست آیه ای از بهر حجاب که حلال است و حلال است و حلال
و نیز آن خانمی که بی حجاب است و با این کارش یک اجتماعی را به فساد می کشاند، اینها نمیتوانند شب اول قبر جواب نکیرین را بدهند و بگویند کتاب من قرآن است، قرآن کتاب بی حجابی و بی بند و باری نیست، قرآن کتاب سعادت است، کتاب انسان سازی است.
کسی که منکر معاد جسمانی است نمی تواند شب اول قبر بگوید کتاب من قرآن است، قرآن منادی معاد جسمانی است « كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا» و« قَالَ مَن یُحْیِ الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِ ّ خَلْقٍ عَلِیمٍ »
خداوندا ما را با قرآن زنده بدار و با قرآن بمیران و با قرآن محشور بفرما.